✿ツ باید کسی باشد
که هر وقت بار خستگی هایت سنگین شد
هر وقت سهمت از بغض بیشتر از توانت شد
بیاید آغوش باز کند
و پناهت شود
و تو یک جا
تمام تنهاییت را
تمام دلتنگیت را
تمام سکوتت را
تمام خستگیهایت را
و تمام بغضت را
میان هُرم نفسهایش
نفس بکشی
نظرات شما عزیزان:
آیینه به دست آمدهام بر سر بازار
هر غنچه به چشم من دلتنگ، جز این نیست
یادآوری خاطرهی بوسهی دیدار
روزی که شکست آینه با گریه چه میگفت
دیوار به آیینه و آیینه به دیوار
کُشتم دل خود را که نبینم دگری را
یک لحظه عزادارم و یک عمر وفادار
چون رود که مجبور به پیمودن خویش است
آزاد و گرفتارم – آزاد و گرفتار
ای موج پر از شور که بر سنگ سرت خورد
برخیز فدای سرت، انگار نه انگار
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم…